مـعبر مجازی جــنـــگ نــرم
یا مهدی ادرکنی

تقدیم به ساحت مقدس: عمه ی بزرگوار امام عصر(عج) ، ویران کننده کاخ ستم جباران ، بنت الحسین(ع) ، مظلومه ی شهیده ، باب الحوائج ، حضرت رقیه(ع)
منوي اصلي
مطالب پيشين
وصيت شهدا
وصيت شهدا
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان

آرشيو مطالب
لوگوي دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردي
ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 147
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 147
بازدید ماه : 262
بازدید کل : 1172
تعداد مطالب : 135
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1

دعای فرج مهدویت امام زمان (عج) انقلاب اسلامی

دریافت کد
پخش زنده حرم
ابر برچسب ها
امام (12) , (عج) (8) , زمان (6) , ظهور (6) , منجی (6) , موعود (6) , مهدی (6) , شعر (6) , خدا (6) , ولایت (4) , آقا (4) , عصر (4) , حضرت (4) , جمعه (4) , شیطان (4) ,
ارسال شده در جمعه 21 بهمن 1390برچسب:خدا,کودک,متن مذهبی, ساعت 21:0 توسط افسر جـنــگ نـــرم


کودک زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن..... و یک چکاوک در مرغزار نغمه سر داد..... کودک نشنید......او فریاد کشید: خدایا!.... با من حرف بزن.... صدای رعد و برق آمد... اما کودک گوش نکرد.... او به دور و برش نگاه کرد و گفت... خدایا!.... بگذار تو را ببینم.... ستاره ای درخشید..... اما کودک ندید.... او فریاد کشید خدایا!.... معجزه کن.... نوزادی چشم به جهان گشود.... اما کودک نفهمید...... او از سر ناامیدی گریه سر داد و گفت: خدایا به من دست بزن..... بگذار بدانم کجایی....خدا پایین آمد و بر سر کودک دست کشید..... اما کودک دنبال یک پروانه کرد..... او هیچ درنیافت و از آنجا دور شد...



برچسب ها :




صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد